خانه عشق و صفا
دردو دل
درباره وبلاگ


خوشا آنانکه الله یارشان بی بحمد و قل هو الله کارشان بی خوشا آنانکه دایم در نمازند بهشت جاودان بازارشان بی تقدیم به همه عاشقای دلشکسته

پيوندها
دانستنیها
آموزش
کلبه
!!! عاشیقیزم
سرزمين عاشقانه من
تنها ترين عاشق
کیت اگزوز
زنون قوی
چراغ لیزری دوچرخه

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان خانه عشق و صفا و آدرس kolbetanhaie.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.









ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 54
بازدید ماه : 145
بازدید کل : 72321
تعداد مطالب : 70
تعداد نظرات : 74
تعداد آنلاین : 1

<-PollName->

<-PollItems->

نويسندگان
غزاله

آخرین مطالب
<-PostTitle->


 
سه شنبه 12 مهر 1390برچسب:, :: 20:38 :: نويسنده : غزاله

 

كسی كه مثل هیچ كس نیست

من خواب دیده ام كه كسی می آید
من خواب یك ستاره ی قرمز دیده ام
و پلك چشمم هی می پرد
و كفشهایم هی جفت میشوند
و كور شون
اگر دروغ بگویم
من خواب آن ستاره ی قرمز را
وقتی كه خواب نبودم دیده ام
كسی می آید
كسی می آید
كسی دیگر
كسی بهتر
كسی كه مثل هیچ كس نیست مثل پدرنیست
مثل انسی نیست
مثل یحیی نیست
مثل مادر نیست
و مثل آن كسی ست كه باید باشد
و قدش از درختهای خانه ی معمار هم بلندتر است
و صورتش از صورت امام زمان هم روشن تر
و از برادر سید جواد هم كه رفته است
و رخت پاسبانی پوشیده است نمی ترسد
و از خود خود سید جواد هم كه تمام اتاقهای منزل ما مال اوست نمیترسد
و اسمش آن چنانكه مادر
در اول نماز و در آخر نماز صدایش میكند
یا قاضی القضات است
یا حاجت الحاجات است
و میتواند
تمام حرفهای سخت كتاب كلاس سوم را
 با چشمهای بسته بخواند
و میتواند حتی هزار را بی آنكه كم بیاورد از روی بیست میلیون بردارد
 ومی تواند از مغازه ی سید جواد هر چه قدر جنس كه لازم دارد نسیه بگیرد
و میتواند كاری كند كه لامپ الله
كه سبز بود مثل صبح سحر سبز بود
دوباره روی آسمان مسجد مفتاحیان روشن شود
آخ ...
چه قدر روشنی خوبست
چه قدر روشنی خوبست
و من چه قدر دلم می خواهد
كه یحیی
یك چارچرخه داشته باشد
و یك چراغ زنبوری
و من چه قدر دلم میخواهد
كه روی چارچرخه ی یحیی میان هندوانه ها و خربزه ها بنشینم
و دور میدان محمدیه بچرخم
آخ ...
چه قدر دور میدان چرخیدن خوبست
چه قدر روی پشت بام خوابیدن خوبست
چه قدر باغ ملی رفتن خوبست
چه قدر مزه ی پپسی خوبست
چه قدر سینمای فردین خوبست
و من چه قدر از همه ی چیزهای خوب خوشم می آید
و من چه قدر دلم میخواهد
كه گیس دختر سید جواد را بكشم
چرا من این همه كوچك هستم
كه در خیابانها گم میشوم
چرا پدر كه این همه كوچك نیست
و در خیابانها هم گم نمی شود
كاری نمی كند كه آن كسی كه بخواب من آمده ست روز آمدنش را جلو بیاندازد
و مردم محله كشتارگاه كه خاك باغچه هاشان هم خونیست
و آب حوض هاشان هم خونیست
و تخت كفش هاشان هم خونیست
چرا كاری نمی كنند
چرا كاری نمی كنند
چه قدر آفتاب زمستان تنبل است
من پله های پشت بام را جارو كرده ام
و شیشه های پنجره را هم شسته ام
چرا پدر فقط باید
در خواب خواب ببیند
من پله های پشت بام را جارو كرده ام
و شیشه های پنجره را هم شسته ام
كسی می آید
كسی می آید
كسی كه در دلش با ماست در نفسش با ماست در صدایش با ماست
كسی كه آمدنش را نمی شود
گرفت
و دستبند زد و به زندان انداخت
كسی كه زیر درختهای كهنه ی یحیی بچه كرده است
و روز به روز بزرگ میشود
كسی از باران از صدای شر شر باران
از میان پچ و پچ گلهای اطلسی
كسی از آسمان توپخانه در شب آتش بازی می آید
و سفره را می اندازد
و نان را قسمت میكند
و پپسی را قسمت میكند
و باغ ملی را قسمت میكند
و شربت سیاه سرفه را قسمت میكند
و روز اسم نویسی را قسمت میكند
و نمره مریضخانه را قسمت میكند
و چكمه های لاستیكی را قسمت میكند
و سینمای فردین را قسمت میكند
درخت های دختر سید جواد را قسمت میكند
و هر چه را كه باد كرده باشد قسمت میكند
و سهم ما را هم می دهد
من خواب دیده ام...
 

پرنده مردنی است

دلم گرفته است
دلم گرفته است
به ایوان می روم و انگشتانم را
بر پوست كشیده ی شب می كشم
چراغ های رابطه تاریكند
چراغهای رابطه تاریكند
كسی مرا به آفتاب
معرفی نخواهد كرد
كسی مرا به میهمانی گنجشك ها نخواهد برد
پرواز را به خاطر بسپار
پرنده مردنی ست

 

 


نظرات شما عزیزان:

Mahan
ساعت12:51---4 مهر 1391
سلام غزاله خانوم.
مطالب وبت قشنگه.خسته نباشی.
فروغ فرخ زاد رو خیلی دوست دارم.
یه سری از شعرهاشو دارم.
بیا به منم سر بزن.
منتظرتم.
لینکت کردم.


بشار
ساعت12:49---7 فروردين 1391


زندگی شاید همین باشد

یك فریب ساده و كوچك

آن هم از دست عزیزی

كه تو ؛

دنیا را جز برای او و جز با او نمی خواهی

من گمانم زندگی باید همین باشد

زخم خوردن !

آن هم از دست عزیزی

كه برایت هیچكس جز او گرامی نیست

بی گمان زندگی باید همین باشد ...



حمیدرضا عسگری
ساعت12:51---27 دی 1390
وبلاگت قشنگه وبلاگ ماهم بیا عزیز
2h2.loblog


بشار
ساعت12:51---13 دی 1390

پدر ژپتو به پینوکیو میگفت :
پینوکیو
چوبی بمان !
آدم ها سنگی اند ...
دنیایشان قشنگ نیست ...


بشار
ساعت12:45---7 دی 1390

حاجتی در دل بی تابم داشتم ...

به دل گفتم : لیاقت برآورده شدن خواسته ات را نداری وگرنه از تو حرکت و از خدا

برکت و خدا هم برایت برآورده اش میکرد.

دل گفت : مگر آنچه را که تا بحال خدا به تو داده است لیاقتش را داشته ای !

و مگر او تا بحال در بذل نعمت هاش به لیاقت تو نگاه می کرده است ؟!

... و قسم می خورم که راست می گفت .



بشار
ساعت13:35---13 آذر 1390

مرا درد و مرا درمان حسين(ع) اســت
مـرا اول مـــــــرا پايان حسين(ع) است
دل هر کـس به ايماني سرشتـــــه
مرا هم دين و هم ايمان حسين(ع) است
همه عالم به اذن حق تعالــــــــــي
چو عبدي سر به فرمان حسين(ع) است
بهشت و جنت و فردوس اعــــــلاء
همه معلــــــــــول پيمان حسين(ع) است
براي هر دلي جانان و جانـــــــــــي
مرا هم جان و هم جانان حسين(ع) است
عقول جن و انس و هم ملائــــــک
به حقِ حق که حيران حسين(ع) است
چو خواهم روضه ي رضوان به فردا
که من را روضه ي رضوان حسين(ع) است
چرا عالم ز جانش نـــــــــــاله دارد
مگر او هم پريشان حسين(ع) است
اگر خواهي ز حال عبد مســــــکين
خوشا حالش که مهمان حسين(ع) است

ایام سوگ و ماتم سیدالشهدا تسلیت باد


بشار
ساعت8:35---10 آذر 1390

روزه ام را

وقتی می شکنم !

که نگاه تو

اذان لبخند را

گفته باشد ...



نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: